نیکانیکا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

دوسالگی ات مبارک گل قشنگم

1394/1/20 16:25
نویسنده : مامان سارا
327 بازدید
اشتراک گذاری

گل دخترم....نیکای من ...عزیز دل به سرعت برق وباد دوسال از شکوفاشدنت گذشت

باتاخیر..دوسالگی ات مبارک نازنینم.

بزرگ شدی دخترکم...وبه همین سادگی دوسال از مادرشدنم میگذرد.

دیگر خبری از گریه های شبانه و لبخندهای یین خواب نیست...

دیگر خبری از گاگله کردن و بلغورکردن کلمات نامفهوم نیست..

دیگرانگارهمه ی علامت تعجبهایت حل شده وکمترچیزی متعجبت میکند.

کلمات نامفهوم آن روزگار نه چندان دور حالا جایش را به بلبل زبانی وشیرین

زبانی اینروزهایت داده.

گاگله کردنهای آنروزها..جایش رابه دویدنهای بامزه وازسر شوق اینروزها داده ومن چه خوب میدانستم که همه ی انروزها چه زود میگذرد...

امسال روزهای قبل از تولددوسالگی ات چه کودکانه منتظربودی

ازروزهای آخر زمستان به همه میگفتی:عمونوروزمیخوادبیادخونمون"

چه شادانه وکودکانه شعرحاجی فیروز و سمنو ای سمنو رامدام برایمان زمزمه میکردی

چه خالصانه منتظرجشن تولدت بودی وانگار روزشماری میکردی وبه همه مبگفتی: چندروز دیگه تولدمه"

ومن همراه اشتیاق تو ذوق میکردم از اینهمه حس  کودکانه ات.

 

نیکای من...چندروزی قبل از تولدت قراربراین شد که تودبگر شیر مرانخوری.

از مدتها قبل بارها برایت توضیح داده بودم که توداری بزرگ میشوی وشیر مامان تمام میشود وتلخ میشود.

باهزار دلهره واضطراب وترس از وابستگی بیش از اندازه ات به شیرمن ونگرانی ازاینکه نکند اب دردلت تکان بخورد واذیت شوی با دمنوش گیاه بومادران کمی تلخش کردم توبا اولین مزه کردن بی انکه اخمی به ابروآوری به بهنام گفتی:"شیرمامان تلخ شده...من بزرگ شدم"

ومن انگار دراسمانها پرواز میکردم از اینهمه ارامش وبرخورد عاقلانه ات...

شب اول نگران از بیخوابی شبانه شیشه شیرت را بالای سرم گذاشتم تا اگربهانه شیر  گرفتی اماده باشد...قبل از خواب گفتم :نیکااگر نیمه شب  شیرخواستی یادت باشه شیرمامان تلخ شده...وتویی که قبل از ان هرشب اقلا چهاربار برای شیرخوردن بیدارمیشدی 

آن شب وهمه ی شبهای بعدش را به جز یک شب آرام تاصبح خوابیدی..

 

منی که اینهمه نگران این مرحله ی ازشیر گرفتن بودم را توبارفتار منطقی ات ارامش بخشبدی...

خداراهزار مرتبه شکرکه این مرحله ی بزرگ ازرندگی ات با صبر وفهمی که خداوند 

در تونهاده خیلی راحت تر از آنچه که فکر میکردم سپری شد..

چندباری به وقت خوابیدن یا بیدارشدن از خواب ناز گریه های انچنانی کردی اما آنهم زود گذشت وفراموش شد ومن حالا بیشتر درک میکنم که چقدر دخترم بزرگ شده.

بزرگ شدی ودوسال از امدنت میگذرد ومن دوساله مادرم...

همه ی احساسات مادرانه ام دراین دوسال یکجا نثارتوشده دخترزیبارویم.

همه ی نازهای دخترانه ات...همه ی بازیهای کودکانه ات...همه ی شیرین زبانیهایت را به جان ودل میخرم شاپرک سبک بالم.

امسال روز میلادت همچون شاپرکی به همه ی خانه پرمیکشیدی ومدام میگفتی:تولدمه

امسال روز میلادت همچون فرشته ی معصومی خندیدی ورقصیدی و به ما شادی بخشیدی

دوسالگی ات مبارک نازنینم...

تاهمیشه ی دنیا پاک و معصوم و صبور وفهمیده بمان مهربان دخترم...

 

***************************

جشن تولد دوسالگی نیکا

دختر نازم امسال  هم مسل سال قبل دوشب برات جشن تولدگرفتیم

شب اول خانواده ی مامان وشب دوم خانواده بابا

اول از همه لباس محلی نازی رو که عمه میترابهت هدیه داده بود تنت کردم

وای چه بامزه بود شده بودی مثل خاله قزی..خاله سوسکه

 بعداز اون که کلی رقصیدی لباس عروستو پوشیدی باست بال فرشته وتل سروچوبدستی

درست مثل فرشته ها معصوم وپاک .

 بازهم امسال همه کلی به زحمت افتادن وکلی کادوهای  رنگ ووارنگ  گیرت اومد

گهواره عروسک.. عروسک چندکاره باکالسکه..بسته اموزش خوندن دوزبانه باما...

اسکوتر..خونه عروسکی...لاکپشت شلمن...لباس...عروسکهای نمدی ریسه اسم دست دوز خاله فاطمه... ست لوازم خونه""اتو.حاروبرقی ..""..ست چایخوری چینی...فلش کارت... پوول..سکه پارسیان...انگشتر چراغ دار...

خلاصه که کلی بهت خوش گذشت .

وقت بریدن کیک مدام ناخنک میردی به کیکت...

 برف شادی رو خیلی دوست داشتی و زیرش میرقصیدی

ریسه ی نمدی اسمت که خاله فاطمه برات درست کرده بود 

حال وهوای شادتری به عکسات میداد

 خداروشکر هردوشب حسابی شادبود وبهت کلی خوش گذشت

انشالله هرروز بزرگتر بشی هرروز وهریاعت وهر لحظه خداوند 

پشت وپناهت باشه دختر بهاری من....

تولدت مبارک....

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان آرین
30 فروردین 94 1:13
سلام سال نو نیکاجون مبارک باشه انشاالله سال خوبی کنار بابا ومامانش داشته باشه تولددوسالگیش مبارک ماشاالله چه بزرگ وچه ناز شده. ..
خاله فاطمه
14 شهریور 94 23:35
تولدت مبارک شادی بخش خونه ما نیکای خونه ما نیکای خونه ما حسابی با بلبل زبونیهات خوردنی شدی خاله
خاله فاطمه
14 شهریور 94 23:38
هرچی آرزوی خوبه ماتو هرچی دردوغصه داری مال من تمام چیزای خوب مال تو یادمه که از عروسکهای نمدی که برات درست کردم چقدرخوشحال شده بودی دوستت دارم فرشته مهربون