نیکانیکا، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

نیم سالگیت مبارک غنچه ی نازم

1392/7/15 12:32
نویسنده : مامان سارا
237 بازدید
اشتراک گذاری

نیم ساله شدی نیکای نیک  سرشتم.

شش ماهگیت مبارک نازنینم.

شش ماه است که توفرشته ی آسمانی مهمان خانه و
نگاه و دل ما شده ای.

وچه زیباست مادر نوگل شکفته ای چون توبودن.....

شش ماه است که همه ی تلاشم را کرده ام تا مدام
درکنارت باشم....تا مدام گرمی آغوشم راحس کنی تا مدام نفسهایت...عطرتنت
رابوبکشم...

شش ماه است که فقط وفقط ازشیره ی جانم نوشانیدمت
تا قوی و سلامت باشی...

گاهی عده ای گفتند :خودت وکارت را محدودنکن ...به
پرونده هایت برس...اما کارم رامحدودکردم تا بیشتروبیشتر درکنارت باشم وبودنم را حس
کنی

گاهی گفتند: گاه گاهی شیر خشک دادن اشکالی نداردکمتر ضعیف میشوی...اما با همه وجود ازشیره ی جانم خوراندمت تا سالم ومحکم شوی..تا
دفعات شیر خشک خوردنت دراین شش ماه به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد...

وچه حس ناگفتنی است وقتی برای شیردادن درآغوشت
میکشم وتوبادستان کوچکت صورت ودستانم را نوازش میدهی.

هنوز وقتی صدایم میکنی"ماما"قنددردلم
آب میشود.

عاشق "ددر"شده ای.زمانیکه لباس
میپوشیم وقصد بیرون رفتن داریم کاملا متوجه میشوی.میخندی وذوق میکنی.تا اسم
"د در " میآیدچنان ذوقی میکنی که از خنده روده برمیشویم.

سینه خیز میروی وخودت را به همه چیزمیرسانی وبرای
جلورفتن شست پایت رابه زمین فشار میدهی وباکمک دستانت خودت را به جلومیکشانی.

شبها به شکم میخوابی.سوپ وآب میوه(آب سیب
وانگوروهویج)ازهرچیزدیگری بیشتردوست داری.

فرنی رازیاد دوست نداری.کلا بد دوا هستی.وقتی
بعداززدن واکسنها میخواهم فطره استامینوفن بدهمت چنان پروژه سختی میشود که
بیاوببین.مدام دستم راکنارمیزنی.گریه میکنی...جیغ میکشی .ووقتی دارورا به دهانت
میریزم چهره درهم میکشی وبازهم گریه میکنی وگاهی دارو رابرمیگردانی...

چند دقیقه ای را بدون کمک مینشینی اماهنوزباروروک
حرکت نمیکنی وزود از نشستن درآن خسته میشوی.

دستان کوچکت را باشیوه ی بسیارجالبی میرقصانی که
همه عاشق این حرکتت شده اند.

دریک ماه گذشته خیلی کارها کرده ای...برای کوتاه
کردن موهایت به آرایشگاه رفتی ومثل یک خانم تمام عیارآرام نشستی تا آرایشگرموهایت
را مرتب کند.

برای دست بوس وزیارت برای اولین بار به حرم مطهر
شاهچراغ رفتی.

ودراین روزهای آغازین هفت ماهگی ات ناگزیریم از
خانه ی مشترک اولینمان رخت بربندیم...

اینروزها درحال اسباب کشی ازاین خانه ی پرخیرو
برکت هستیم...خانه ای که بازمانده ازپدربزرگ پدرت بود وپربود از خیر
وبرکت....پربود از یک دنیا خاطره...

همه ی اولین های ما دراین خانه رقم خورد...اولین
شب و روززندگی مشترکمان...اولین خانه ی تودرکنارما...اولین اتاقت دراین دنیای
خاکی...وتوشش ماه اززندگی زمینی ات را دراین خانه ی پرشکوه وپرخاطره نفس کشیدی
وبالیدی......من وپدرت نزدیک به چهار سال ازآغاز همسفرشدنمان را دراین خانه
گذرانده ایم...چه خوب میدانم که دلتنگ میشوم برای این خانه و درودیوارآن ...برای
آشپزخانه ی بزرگش...برای بالکن زیبایش...برای درخت بزرگ گردوی داخل باغچه با آن
گردوهای ناب. برای شمعدانیهای توی باغچه..برای گرمای تابستانی اش وسرمای زمستانی اش دلتنگ میشوم...برای همه ی خاطرات رقم خورده دراین خانه دلتنگ میشوم...

امادخترکم...این رسم دنیای خاکی است...باید
بیاموزی که به هیچ چیز این دنیا نباید دل بست...همه چیز این دنیا زودگذر وتمام
شدنی است.نباید دل ببندی دخترنازکترازگلم...که دل بستن را جز شکستن دل حاصلی نیست...

وپروردگارمان به مادربزرگ پدرت سلامتی بدهد وطول
عمر که وجود پربرکتش دراین سالهاپناه خانه و آشیانه ی مابود...

 

واکسن شش ماهگی زدی.تب کردی گریه کردی.در شش ماهگی ات ٧/٢٥٠ وزن داری .قدت ٦٤ است وهمه چیزت خداراشکر روی نمودار رشد است و نگرانی ندارم.

 

ششماهه شدی گیلاس سرخم.ششماهه شدنت مبارک.

بازهم مهربان پروردگارم را سپاس برای داشتنت برای سلامتیت.برای رشدوبالیدنت.پ سپاس....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان آرین
16 مهر 92 18:04
سلام مبارکه به سلامتی ... نیم ساله شدن نیکاجونم مبارک باشه انشالله همیشه کنار هم صحیح وسالم وشاد زندگی کنید .... و با یه دل خوش اسباب کشی کنید وخونه جدیدم براتون پر خیر وبرکت باشه ... منم میگم خدارو شکر بابت این کوچولو های ناز ...خداحفظشون کنه خیلی مطلبت قشنگ بود دوستم... بخونیم شاید ما هم دست به قلممون بهتر بشه
مهسا مامان نورا
22 مهر 92 13:06
نیم سالگیت مبارک فرشته کوچولو جای ماهم زیارت میکردی خاله قبول باشه الهی شکر که واکسن 6 ماهگی رو پشت سر گذاشتی به سلامتی
مهسا مامان نورا
23 مهر 92 19:54
عید قربان مبارک التماس دعا
مهسا مامان نورا
1 آبان 92 15:52
عید ولایت مبارک
مامان آرین
6 آبان 92 14:05
سلام انشاالله که خوبید ... ما به روزیم آرین 9 ماهه شد
مهسا مامان نورا
11 آبان 92 23:57
مامان کپل خانوم نمک ما اپیم
مریم
16 آبان 92 21:33
ای جانم هرروز با مزه تر از دیروز میشی جیگرم ایشالا خونه ی جدیدتون هم براتون پر خیر و برکت باشه متن تون عالی بود زن دایی مخصوصا تیکه آخرش...گریم گرفت ما هم خیلی خاطره ی خوب و شیرین از اون خونه داریم کل بچگی مون رو تو اون خونه سپری کردیم دلمون خیــلی تنگ میشه
خاله فاطمه
12 فروردین 93 11:57
زیارتت قبول